امروز شده بودم یک کارگر درجه یک. به قول مامان خوشگلیم کد بانو.
ولی خیلی خوب بود. کارگری رو می گم ها.
حالام آخر شبی اینجا تو اتاق جان نشستم و جناب جو داسین هم می خونن و من هر چند دقیقه یک بار خیره می شم به تصویرم تو پنجره و باز سرمو می ندازم پایین و می نویسم. باز به خودم خیره می شم که: "آهای خودتی؟"
اینها همش از یک ناباوری نشات می گیره. نباوری از برگشتن به اتاق جان و خوابیدن روی تخت و تا هر وقت دلم خواست بیدار بودن و ...
به.
من خیلی خسته ام. فقط ایتجا چند تا کلمه ی کلیدی می نویسم که بعدا راجع بهشون مفصل صحبت کنم.
ابر شماره ی نه
دوازده شیوه ی طراحی
دالیدا
یه آقاهه که من خیلی دوستش دارم و اسمش یادم رفته و امروز تلویزیون شرمندمون کرد و دو تا فیلم ازش پخش کرد
مردم آزاری
عملیات فاشیستی بنده در دانشگاه و ترغیب دیگران به فاشیست شدن
اون مورچه هه که از نقطه ی آ می خواد بره به ب
وضعیت معماری در سال دو هزار و پنجاه
ولی خیلی خوب بود. کارگری رو می گم ها.
حالام آخر شبی اینجا تو اتاق جان نشستم و جناب جو داسین هم می خونن و من هر چند دقیقه یک بار خیره می شم به تصویرم تو پنجره و باز سرمو می ندازم پایین و می نویسم. باز به خودم خیره می شم که: "آهای خودتی؟"
اینها همش از یک ناباوری نشات می گیره. نباوری از برگشتن به اتاق جان و خوابیدن روی تخت و تا هر وقت دلم خواست بیدار بودن و ...
به.
من خیلی خسته ام. فقط ایتجا چند تا کلمه ی کلیدی می نویسم که بعدا راجع بهشون مفصل صحبت کنم.
ابر شماره ی نه
دوازده شیوه ی طراحی
دالیدا
یه آقاهه که من خیلی دوستش دارم و اسمش یادم رفته و امروز تلویزیون شرمندمون کرد و دو تا فیلم ازش پخش کرد
مردم آزاری
عملیات فاشیستی بنده در دانشگاه و ترغیب دیگران به فاشیست شدن
اون مورچه هه که از نقطه ی آ می خواد بره به ب
وضعیت معماری در سال دو هزار و پنجاه
No comments:
Post a Comment